♥♥♥♥ عشق پائیزی ♥♥♥♥

این وبلاگ برای همه عاشق ها است...

سلام دوستان عزيزم...

از اين به بعد به اين آدرس مراجعه كنيد...

http://eshghepaeezi.mihanblog.com/

دوستان عزيز ممنون مي شم با اين آدرس جديد مرا لينك كنيد...

با تشكر...

عاشق و معشوق....

نوشته شده در جمعه 12 خرداد 1391برچسب:,ساعت 23:57 توسط عاشق و معشوق| |

عزيزم...

مثل باران چشمهایت دیدنی است ٬ شهر خاموش نگاهت دیدنی است
زندگانی معنی لبخند توست ٬ خنده هایت بی نهایت دیدنی است . . .

نوشته شده در دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 23:3 توسط عاشق و معشوق| |

دوستت دارم . . .


قشنگترین نگاهم را برایت کنار گذاشتم تا بدانی با تمام وجود دوستت دارم . . .

نوشته شده در جمعه 16 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 1:37 توسط عاشق و معشوق| |

دلی به یاد توست . . .


خوشبختی را در همین لحظه باور کن ، لحظه ای که دلی به یاد توست . . .

نوشته شده در جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 1:31 توسط عاشق و معشوق| |

هیچوقت تمام نکن

 

Never say goodbye when you still want to try
Never give up when you still feel you can take it
Never say you don’t love a person when you can’t let go

هیچوقت تمام نکن وقتی هنوز می خواهی بجنگی

هیچوقت مایوس نشو وقتی هنوز می خواهی بدستش بیاوری

هیچوقت به کسی نگو دوستت ندارم وقتی نمی توانی ازش دل بکنی

~ Dons ~

نوشته شده در یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 13:28 توسط عاشق و معشوق| |

تـــو...

کاش دهخدا می دانست
دلتنگی ...
اشک ....
فاصله ....
بی وفایی....
تعریفش فقط دو حرف است "تـــو"

نوشته شده در دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 12:6 توسط عاشق و معشوق| |

  عزیزم...

 

 

  شبی از شبها تو به من گفتی که «شب باش»
    من که «شب بودم» و «شب هستم» و «شب خواهم بود»
    به امیدی که تو فانوس «شب من باشی»



نوشته شده در یک شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 12:32 توسط عاشق و معشوق| |

نام زیبای تو...

 

قلمی خواهم ساخت از نی باغ بهشت ،

جوهر از شیشه ذات ، کاغذ از صفحه دل ،

نور از شمع حیات ،

تا بنویسم همه جا نام زیبای تو را

نوشته شده در شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 13:48 توسط عاشق و معشوق| |

از تو نخواهم گذشت

 

گر ز جهان بگذرم از تو نخواهم گذشت

سر رود از پیکرم از تو نخواهم گذشت

مردمک چشم من نقش تو بر خود گرفت

ور همه جا بنگرم از تو نخواهم گذشت

نوشته شده در شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 13:44 توسط عاشق و معشوق| |

عاشق من...

توی معبد چشات هرکی در زد ، باز نکن !
چون اونجا فقط زیارتگاه منه !

 

نوشته شده در سه شنبه 30 فروردين 1391برچسب:,ساعت 13:37 توسط عاشق و معشوق| |

مهم بودن...

مهم نیست قشنگ باشی ،قشنگ اینه كه مهم باشی حتی برای یك نفر........

نوشته شده در یک شنبه 29 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:40 توسط عاشق و معشوق| |

قلب من...

ماهی به آب گفت : تو نمیتونی اشكای منو ببینی , چون من توی آبم.. آب جواب داد اما من میتونم اشكای تو رو احساس كنم چون تو توی قلب منی...

نوشته شده در یک شنبه 26 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:35 توسط عاشق و معشوق| |

خدایای من...

خدایا دلم گرفته ، میان این همه آرزوها ، دلتنگ ترین بنده ات را دریاب . . .

نوشته شده در یک شنبه 28 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:32 توسط عاشق و معشوق| |

زندگی عاشقانه کامپیوتری !!


1. در زندگی و معاشرت با دیگران، نرم افزار باشیم نه سخت افزار.

2. در سایت زندگی، همیشه لینکِ (Mohabbat) داشته باشیم و هیچگاه برای این سایت، فیلتر نگذاریم.

3. برای پسوند فایل زندگی اجتماعی و خانوادگی، از سه کاراکتر "ع"، "ش" و "ق" استفاده کنیم.

4. هیچگاه قفل سی دی قلب مردم را نشکنیم. که "تا توانی دلی به دست آور، دل شکستن هنر نمی‏باشد".

5. چنانچه در کاری شکست خوردیم آن را "shut down" نکنیم بلکه آن را "restart" کنیم.

بقیه را در ادامه مطلب بخوانید لطفا....


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,ساعت 15:22 توسط عاشق و معشوق| |

خاطرم...

شب است و در سکوت شب نشسته ام به خاطرت / و دلخوشم به این دلی که بسته ام به خاطرت / ببین چگونه مهربان طلسم کرده ای مرا / که از تمام قبله ها گسسته ام به خاطرت .

نوشته شده در سه شنبه 23 فروردين 1391برچسب:,ساعت 12:25 توسط عاشق و معشوق| |

عزیزم...

زیباترین شب زمین شب پر از نگاه تو / دعای من برای تو ، خدای من پناه تو .



نوشته شده در سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,ساعت 12:21 توسط عاشق و معشوق| |

مترسک...

مترسک گفت:
اى گندم تو شاهد باش مرا براى ترساندن آفریدند اما من عاشق پرنده اى بودم كه از گرسنگى مرد...!!!

نوشته شده در یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:,ساعت 11:45 توسط عاشق و معشوق| |

بهانه...

گاه نمیدانم چه پیامی را بهانه کنم تا از حال آنکه روحم با اوست آگاه شوم

این بار که دلتنگی را بهانه کردم ،فردا را چه کنم ؟

نوشته شده در شنبه 19 فروردين 1391برچسب:,ساعت 8:19 توسط عاشق و معشوق| |

زندگی من...

عاشق عزیزم تو همه زندگی من هستی...

هم رنگ تمام آرزوهای منی/ غارتگرجان ومال و دنیای منی

بی تونفس کشیدنم ممکن نیست/ساده بگویم که همه دنیای منی . . .

نوشته شده در چهار شنبه 17 فروردين 1391برچسب:,ساعت 12:12 توسط عاشق و معشوق| |

عزیزم...

با اینکه ازم دوری اما هر وقت دستمو میزارم رو قلبم ، میبینم سر جاتی !

نوشته شده در چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:,ساعت 12:4 توسط عاشق و معشوق| |

آه...

 

دل تنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست / در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست

با عشق تو شب را به سحر گاه رسانم / بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست . . .

نوشته شده در دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:,ساعت 10:27 توسط عاشق و معشوق| |

شاید...

سفری باید کرد تا به عمق دل یک پیچک تنها که چرا ، این چنین سخت به خود می پیچد ، شاید از راز درونش بشود کشفی کرد، شاید اوهم دلتنگ است؛
شاید...

نوشته شده در دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:,ساعت 10:21 توسط عاشق و معشوق| |

قلبها

 

من باور دارم که دو انسان از قلبشان به هم متصلند، و مهم نیست که چه کار می کنید، که هستید و کجا زندگی می کنید؛ اگر مقدر شده که دو نفر با هم باشند، هیچ مرز و مانعی بین آنها وجود نخواهد داشت.


جولیا رابرتز


نوشته شده در یک شنبه 11 فروردين 1391برچسب:,ساعت 11:21 توسط عاشق و معشوق| |

عشق

 

 

 

 

بهترین و زیباترین چیزها در دنیا قابل دیدن و لمس کردن نیستند...

باید آنها را با قلبتان احساس کنید.

نوشته شده در یک شنبه 9 فروردين 1391برچسب:,ساعت 11:19 توسط عاشق و معشوق| |

عزیزترین بخش زندگی

 


روزی "چشم" گفت:
من، آن سوی این دره ها کوهی می بینم، پوشیده در غباری لاجوردی، آیا زیبا نیست؟!

"گوش" شنید و در حالی که با دقت گوش سپرده بود گفت:
اما کوه کجاست؟ من آن را نمی شنوم!

سپس "دست" به سخن آمده و گفت:
بیهوده در تلاشم که آن را حس یا لمس کنم در حالیکه نمی توانم کوهی بیابم!

و "بینی" گفت:
کوهی وجود ندارد، چون نمی توانم ببویمش!

آنگاه "چشم" به سوی دیگر برگشت،
و دیگران درباره خیال باطل و عجیب چشم با هم حرف زدند. آنها می گفتند:
باید برای چشم اتفاقی افتاده باشد.

گویا ناتوانی در درک احساس عضوی دیگر را توهم می پنداشتند ...

 

نوشته شده در یک شنبه 8 فروردين 1391برچسب:,ساعت 11:14 توسط عاشق و معشوق| |

روزهای بلند بی تو

 

روزهای بلند بی تو بودن می گذرند

اما دل نوشته هایم هنوز

بوی تو را می دهند . . .

و عطر یادت مشامم را نوازش میدهد انگار که هستی . . .!!

نوشته شده در یک شنبه 7 فروردين 1391برچسب:,ساعت 11:12 توسط عاشق و معشوق| |

عشق من

 

عشق من تو باش نه برای اینکه در این دنیای بزرگ تنها نباشم.

تو باش تا در دنیای بزرگ تنهاییم تنها ترین باشی..

نوشته شده در یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:,ساعت 10:55 توسط عاشق و معشوق| |

منو دوست داری؟؟؟


to tell someone how much you love,
how much you care.
Because when they''''re gone,
no matter how loud you shout and cry,
they won''''t hear you anymore

به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری

و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی

چون زمانی که از دستش بدی

مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی

اون دیگر صدایت را نخواهد شنید!!!

نوشته شده در شنبه 5 فروردين 1391برچسب:,ساعت 11:9 توسط عاشق و معشوق| |

ماه من است...

 

هر آن گياه که بر خاک ما دميده ببوي
اگر که بوي وفا مي دهد گياه من است
کنون که رو به غروب آفتاب مهر و وفاست
هر آنکه شمع دلي برفروخت ماه من است

 


"شهريار”

نوشته شده در پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:,ساعت 14:14 توسط عاشق و معشوق| |

لبخند

به دنبال ظواهر نرو؛ شايد فريب بخوري
به دنبال ثروت نرو؛ اين هم ماندني نيست
به دنبال کسي باش که به لبانت لبخند بنشاند
چون فقط يک لبخند مي تواند
شب سياه را نوراني کند
کسي را پيدا کن که دلت را بخنداند

Don't go for looks; they can deceive
Don't go for wealth; even that fades away
Go for someone who makes you smile
Because it takes only a smile to
Make a dark day seem bright
Find the one that makes your heart smile

نوشته شده در چهار شنبه 3 فروردين 1391برچسب:,ساعت 16:16 توسط عاشق و معشوق| |

"شاهد بودن و گوش دادن"

در جهان تنها يك فضيلت وجود دارد
و آن آگاهي است
و تنها يك گناه،
وآن جهل است
و در اين بين ، باز بودن و بسته بودن چشم ها،
تنها تفاوت ميان انسان هاي آگاه و نا آگاه است
نخستين گام براي رسيدن به آگاهي
توجه كافي به كردار ،  گفتار و پندار است.
زماني كه تا به اين حد از احوال جسم،
ذهن و زندگي خود با خبر شديم،
آن گاه معجزات رخ مي دهند.
در نگاه مولانا و عارفاني نظير او
زندگي ، تلاش ها و روياهاي انسان
سراسر طنز است!
چرا كه انسان نا آگاهانه
همواره به جست و جوي چيزي است
كه پيشاپيش در وجودش نهفته است!
اما اين نكته را درست زماني مي فهمد
كه به حقيقت مي رسد!
نه پيش از آن!
مشهور است كه "بودا" درست در نخستين شب
ازدواجش، در حالي كه هنوز آفتاب اولين صبح
زندگي مشتركش طلوع نكرده بود، قصر پدر را در
جست و جوي حقيقت ترك مي كند. اين سفر ساليان
سال به درازا مي كشد و زماني كه به خانه باز مي گردد
فرزندش سيزده ساله بوده است! هنگامي كه
همسرش بعد از اين همه انتظار چشم در چشمان
"بودا" مي دوزد، آشكارا حس مي كند كه او به حقيقتي
بزرگ دست يافته است. حقيقتي عميق و متعالي.
بودا كه از اين انتظار طولاني همسرش
شگفت زده شده بود از او ميپرسد: چرا به دنبال
زندگي خود نرفته اي؟!
همسرش مي گويد: من نيز در طي اين سال ها
همانند تو سوالي در ذهن داشتم و به دنبال پاسخش
مي گشتم! مي دانستم كه تو بالاخره باز مي گردي
و البته با دستاني پر! دوست داشتم جواب سوالم را
از زبان تو بشنوم، از زبان كسي كه حقيقت را
با تمام وجودش لمس كرده باشد. مي خواستم بپرسم
آيا آن چه را كه دنبالش بودي در همين جا و در
كنار خانواده ات يافت نمي شد؟!
و بودا مي گويد: "حق با توست! اما من پس از
سيزده سال تلاش و تكاپو اين نكته را فهميدم كه
جز بي كران درون انسان نه جايي براي رفتن هست
و نه چيزي براي جستن!"
حقيقت بي هيچ پوششي
كاملا عريان و آشكار در كنار ماست
آن قدر نزديك
كه حتي كلمه نزديك هم نمي تواند واژه درستي
باشد!
چرا كه حتي در نزديكي هم
نوعي فاصله وجود دارد!
ما براي ديدن حقيقت
تنها به قلبي حساس
و چشماني تيزبين نياز داريم.
تمامي كوشش مولانا
در حكايت هاي رنگارنگ مثنوي
اعطاي چنين چشم
و چنين قلبي به ماست
او مي گويد:
معجزات همواره در كنار شما هستند
و در هر لحظه از زندگي تان رخ مي دهند
فقط كافي است نگاه شان كنيد
او گويد:
به چيزي اضافه تر از ديدن
نيازي نيست!
لازم نيست تا به جايي برويد!
براي عارف شدن
و براي دست يابي به حقيقت
نيازي نيست كاري بكنيد!
بلكه در هر نقطه از زمين،
و هر جايي كه هستيد
به همين اندازه كه با چشماني كاملا باز
شاهد زندگي
و بازي هاي رنگارنگ آن باشيد،
كافي است!
اين موضوع در ارتباط با گوش دادن هم
صدق ميكند!
تمامي راز مراقبه
در همين دو نكته خلاصه شده است
"شاهد بودن و گوش دادن"
اگر بتوانيم
چگونه ديدن و چگونه شنيدن را بياموزيم

نوشته شده در چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:,ساعت 16:3 توسط عاشق و معشوق| |

سال نومبارک…


اگر چه يادمان مي رود که عشق تنها دليل زندگي است اما خدا را شکر که نوروز

هر سال اين فکر را به يادمان مي آورد.پس نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند. . .

نوشته شده در شنبه 1 فروردين 1391برچسب:,ساعت 20:1 توسط عاشق و معشوق| |

قلب من...


دست من کوتاه از ديدار توست

 

قلب من اما هميشه ياد توست .

نوشته شده در جمعه 29 اسفند 1390برچسب:,ساعت 6:38 توسط عاشق و معشوق| |

چه بگويم...؟؟؟


چگونه دست دلم را بگيرم ودر كنار
 

دلتنگيهايم قدم بزنم

 
در اين خيابان
 

كه پر از چراغ و چشمك ماشينهاست
 

...نه آقايان:


مسير من با شما يكي نيست

 
از سرعت خود نكاهيد

 
من آداب دلبري را نمي دانم!

نوشته شده در جمعه 28 اسفند 1390برچسب:,ساعت 6:32 توسط عاشق و معشوق| |

اشک


اشک من جاري شد…

جاي تو خالي بود

جـــــــــاي تـــــــــو …

عکس تو درطاقچه ي کوچک قلبم خنديد

شعر دلتنگي من سخت گريست...

نوشته شده در جمعه 27 اسفند 1390برچسب:,ساعت 6:28 توسط عاشق و معشوق| |

دلتنـگ تو...


فـرهنـگ لـغـتهــا

نـيـاز بـه ويــرايــش دارند

بـراي مـعني دلـتـنـگي

احتيـاج بــه ايــن هــمـه کـلمه نــيـســت,

دلتنـگي يــعنـــي

تـــو . . .

نوشته شده در جمعه 26 اسفند 1390برچسب:,ساعت 6:9 توسط عاشق و معشوق| |

دلتنگی

 

 

دلتنگی چه حس عجیبی است...

دلتنگم...

دلتنگ عاشق...

وای خدای من چقدر دلم گرفته...

انگار برایم هر لحظه ساعتها است...

تحمل دوری چقدر سخت است...

سه روز از رفتن عاشق میگذرد...انگار برای من سالها گذشته است...

نوشته شده در چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,ساعت 10:8 توسط عاشق و معشوق| |

خدایا طاقت دوری ندارم...

 


عاشق امروز  صبح رفت خدمت سربازی...

 

با چشمانی اشک بار از هم خداحافظی کردیم...

 

دلم نمیخواست بره...

 

میخواستم پیشم بمونه...

 

از لحظه ای که باهم خداحافظی کردیم تا الان که 6 ساعت و 39 دقیقه گذشته دلم براش خیلی خیلی خیلی خیلی تنگ شده..میخوام زود برگرده...زوده زود...

 

همش تلفن دستمه و منتظر تماسش هستم...جدایی چقدر سخته...من طاقتش رو ندارم خدا...

دوستان برامون دعا کنید...

نوشته شده در یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:,ساعت 11:13 توسط عاشق و معشوق| |

عاشق داره میره...

سلام...

امروز من و عاشق یه جورایی آخرین روزی هست که باهم هستیم چون عاشق داره میره خدمت مقدس سربازی...اونم شهر کرمان...هنوز نرفته دلم خیلی گرفته و براش تنگ شده...

عاشق هم ناراحته اینو میشه از لرزش صداش فهمید چون نمیخواد من بیشتر از این ناراحت بشم..ناراحتیش رو پنهان میکنه...

دوستان من،دعا کنید عاشق زودتر خدمتش تموم بشه و من و عاشق در کنار هم باشیم...

 

نوشته شده در شنبه 20 اسفند 1390برچسب:,ساعت 12:19 توسط عاشق و معشوق| |

نه!نرو!

نه!نرو!... صبرکن قرارمان این نبود باید سکه بیندازیم... اگر شیر آمد:تردید نکن که دوستت دارم... اگر خط آمد:مطمئن باش دوستدارت هستم ..... صبر کن سکه بیندازیم اگر دوستت نداشتم.....آن وقت برو...
 

نوشته شده در یک شنبه 18 اسفند 1390برچسب:,ساعت 11:7 توسط عاشق و معشوق| |


Power By: LoxBlog.Com